کل ارایه هایه درس ششم
1- هر آن که جانب اهل وفا (خدا) نگه دارد / خداش در همه حال از بلا نگه دارد
- جانب: طرف/ اهل وفا: وفاداران/ بلا: گرفتاری
-> هر کسی که طرفدار انسان های وفادار باشد، خداوند هم او را در همه حال از گرفتاری و مصیبت حفظ می کند.
- تکرار واژۀ نگه دارد/ جانب کسی را نگه داشتن: کنایه از حمایت کردن و طرفداری کردن/ تلمیح به آیۀ «و من یتوکل علی الله فهو حسبه»/ جناس ناهمسان بین هر و در
- 1- هر آن که / 2- جانب اهل وفا [را] / 3- نگه دارد/ 4- خدا / 5- او (=ش) [را] / 6- در / 7- همه حال / 8- از / 9- بلا / 10- نگه دارد
نقش کلمات: 1- نهاد / 2- مفعول [نشانۀ مفعولی] / 3- فعل / 4- نهاد / 5- مفعول [نشانۀ مفعولی] / 6- نشانۀ متمم / 7- متمم / 8- نشانۀ متمم / 9- متمم / 10- فعل
- خدا و بلا / نگه دارد
2- حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست / که آشنا سخن آشنا نگه دارد
- حدیث: ماجرا، حکایت، سخن/ حضرت: درگاه/ دوست: معشوق/ آشنا: یار و دوست
-> حکایت و ماجرای دوست داشتنِ معشوق را فقط به خودِ معشوق می گویم؛ چراکه فقط یک دوست، راز و حکایت دوست را نگه می دارد.
- تکرار در واژه های دوست و آشنا/ تکرار صامت «سین»، «گ»
- [من] / حدیث دوست [را] / مگر / به / حضرت دوست / نگویم / که / آشنا / سخن آشنا [را] / نگه دارد.
- آشنا/ نگه دارد
3- دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای / فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
- دلا: ای دل/ معاش: زندگی/ گر: اگر/ بلغزد: از لغزیدن، خطا کردن
-> ای دل! چنان زندگی که اگر روزی خطا و اشتباهی کردی، فرشته، با دعایش تو را از بلا و گرفتاری حفظ کند.
- کنایه در بلغزد پای/ دل، پا و دست: مراعات نظیر یا تناسب
- دلا! / چنان / معاش کن / که / اگر / پای / بلغزد / فرشته / تو (= ت) [را]/ به / دو دست دعا / نگه دارد
- دعا / نگه دارد
4- گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان / نگاه دار سرِ رشته تا نگه دارد
- گر: اگر/ هوا: میل و آرزو/ نگسلد: قطع نکند، پاره نکند/ پیمان: وعده و قرار
-> اگر به دنبال آن هستی که معشوق به قرار و وعدۀ خود وفادار بماند، تو نیز وفادار بمان و سررشتۀ وفاداری را نگه دار.
- هوای چیزی را داشتن: کنایه از میل و اراده برای انجام کاری/ پیمان گسستن کنایه از قطع کردن و روی برگرداندن/ جناس ناقص افزایشی در نگه و نگاه/ رشته: استعاره از پیوند/ جناس ناهمسان بین گر و سر
- اگر / [در وجود تو]/ هوا / است [وجود دارد]/ که / معشوق/ پیمانت [را] / نگسلد / سر رشته [را] / نگاه دار / تا / نگه دارد
- تا / نگه دارد
5- صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی / ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
- صبا: باد بهاری/ زلف: مو/ ار: اگر/ لطف: محبت
-> ای باد بهاری! اگر در میان موهای معشوق، دل من را دیدی، از روی لطف و محبّت، به زلف معشوقم بگو که مراقب دل من باش یا به دلم بگو که مراقب جایگاهت باش.
- تشخیص در ای صبا/ دل، زلف: تناسب/ دل در سر زلف یار دیدن: کنایه از عاشق یار شدن/ جا نگه داشتن: کنایه از مراقب بودن
- [ای] صبا! / ار / دل مرا / بر / آن سر زلف / بینی / از روی / لطف / [به] او (= ش)/ بگو / که / جا [را] / نگه دارد
- جا / نگه دارد
6- چو گفتمش که دلم را نگاه دار، چه گفت؟ / ز دست بنده چه خیزد، خدا نگه دارد
- چو: هنگامی که/ ز دست بنده چه خیزد: از دست من کاری برنمی آید
-> وقتی به زلف معشوقم گفتم که مراقب دل من باش، چه پاسخی داد؟ پاسخ داد که از دست من کاری بر نمی آید، إن شاء الله خدا مراقب دلت باشد!
- نگه داشتن دل: کنایه از وفاداری و حمایت کردن/ بین دست و دل: تناسب/ استفهام انک